وقتی با خش خش برگها خبر اومدن خزون می اومد وقتی از صدای بارون صدای گریه ی آسمون می اومد وقتی هر شب تا سپیده چشم براه شب پر ستاره بودم واسه ی دیدن ماهم مثه برگها توی باد آواره بودم
باسبدی پر از گل توی خزون اومدی مثل فرشته هایی از آسمون اومدی همیشه سبز سبزی مثل بهاری مثل یه چشمه پاکی خزون نداری
به انتظار بهار از سر شب تا سحر می خوندم که بیاد و پائیز و شاداب کنه می خوندم که بیاره جای کلاغ سیاه بلبل و تا با صداش دلاروبی خواب کنه بیاد ببینه شبام چقدر سیاهه بلبل آوازه خون چه بی پناهه جای هزار رنگ سر سبزی بیاره بیاد و تو دلامون شادی بیاره
به انتظار بهار از سر شب تا سحر می خوندم که بیاد و پائیز و شاداب کنه می خوندم که بیاره جای کلاغ سیاه بلبل و تا با صداش دلا رو بی تاب کنه بیاد ببینه شبام چقدر سیاهه بلبل آوازه خون چه بی پناهه جای هزار رنگ سر سبزی بیاره بیاد و تو دلامون شادی بیاره
باسبدی پر از گل توی خزون اومدی مثل فرشته هایی از آسمون اومدی همیشه سبز سبزی مثل بهاری مثل یه چشمه پاکی خزون نداری مثل یه چشمه پاکی خزون نداری