Lyrics of Matarsak Amir Tajik
مترسک مطلوب تو
سپرده تن به طوفان
افتاده زیر معبر
ایطاء باد و باران
این خنده ی کاذب من
تنپوش گریه هامه
مرثیه ی سوکوت من
گویا تر از صدامه
هواره ی نگاه من
لب ریز التماسه
بویایی من از نگام
پره عطر(؟) یاسه
تو چون مسیحایی بر این
مطلوب تن شکسته
اون که پی اجاز تو
به انتظار نشسته
چه اشتباه تلخیه
تکرار حس مردن
سرشار خالی شدنم
پوچی نشسته در من
دست من دو بال بی پرواز من
بی خبر ز رمز و راز لحظه هاست
پلی از جزیره ی نیاز من
تا کبود ساحل عرش خداست
بس که بی حادثه بر جا ماندم
مث برکه ای زمین گیر شدم
الف قامت من دال نشد
دیگه از تکرار خود سیر شدم
چه اشتباه تلخیه
تکرار حس مردن
سرشار خالی شدنم
پوچی نشسته در من
دست من دو بال بی پرواز من
بی خبر ز رمز و راز لحظه هاست
پلی از جزیره ی نیاز من
تا کبود ساحل عرش خداست
بس که بی حادثه بر جا مانده ام
مث برکه ای زمین گیر شدم
الف قامت من دال نشد
دیگه از تکرار خود سیر شدم
چه اشتباه تلخیه
تکرار حس مردن
سرشار خالی شدنم
پوچی نشسته در من