Lyrics of Mohakemeh Dar Khiaban Reza Yazdani
شاکی روزگار منم، تموم این شهر متهم
یه حادثه چند ساعته با من میاد قدم قدم
زخما دهن وا میکنن، وقتی دل از دشنه پره
دست منو بگیر که پام رو خون عشقم میسره
بگو که از کدوم طرف میشه به آرامش رسید
وقتی تو چشم هر کسی برق فریب و میشه دید
راه ضیافت و به من دستای کی نشون میده
وقتی که حتی گل سرخ این روزا بوی خون میده
وقتی زندگی با چاقو قسمت میشه
وقتی رفاقتا خیانت میشه
محکمه تو تو خیابون بر پا کن
وقتی که عشق همرنگ نفرت میشه
تمرین مرگ میکنم تو گود این پیادهرو
یه چیزی انگار گم شده توی نگاه من و تو
دارم به داشتن یه زخم تو سینه عادت میکنم
دارم شبام و با تن یه مرده قسمت میکنم