آتش در دل فکن، بر پا کن صد شرر سوزان کوبان شکن برکش جامی دگر
زین شام و زین پگاه جانی دیوانه خواه (ااااااا) با من بیگانهای پیشم خوان و خموش
زهرت در خون من بادااااا هماره نوش
در سکوتی ماتـمافزا من کناری و مرغ شیدا با من دل,خسته گوید از چه بـنشستهای تو تنها
عشق یاری در دل دارم میدهد هر دم آزارم شکوهها تا بر دل دارم
میگریزم از رسوایی میستیزم با تنهایی جام نوشین بر لب دارم
مرغ شیدا بیا بیا شاهد نالهی حزینم شو با نوایی به روز و شب همــصدای دل غـمینــم شو
ای صبا گر شنیدهای راز قلب شکستهام امشب با پیامی به او رسان رهــگذار دل حــزیـنـم شو لحظهای آسمان تو بنگر چهره ارغوانیام با غم عــشق او خزان شد نوبهار جوانیام لحظهای آسمان تو بنگر چهره ارغوانیام با غم عــشق او خزان شد نوبهار جوانیام نوبهار جوانیام
ای شادی،آزادی روزی که باز آیی با این دل غم پرور من با تو چه خواهم کرد دلهامان خونین است غمها مان سنگین است
ما سر تا پا زخمیم ما سر تا پا دردیم ما این دل عاشق را در راه تو آماج بلا کردیم