بگو با دلی که اسیره چه کنم ، با این خاطره های تیره چه کنم گیرم منو یک عمری زنده بذاری ، با روحی که داره می میره چه کنم
خدایا مگه به درد دل آدما گوش نمی دی مگه ندیدی دل ها رو ، نشونی گرفته پریدی دستای منو بگیر و رهام کن ، از این نا امیدی از سیاهی به سپیدی کوک ناقوس دلم ، کوک ناقوس دلم ، از من صدا کن خدا نذار بپوسه دلم ، آغوشتو وا کن خدا مثل فانوس دلم شعله شو به پا کن خدا کوک ناقوس دلم ، از من صدا کن خدا نذار بپوسه دلم ، آغوشتو وا کن خدا مثل فانوس دلم شعله شو به پا کن خدا ، ای خدا
بگو با نفس بریده چه کنم ، با این جون به لب رسیده چه کنم می خوام نگم از این غم توی دلم با زجری که به سینه می ده چه کنم همه ی گلایه ها و غم های من از روزگاره دل سوت و کور من ، تنها و بی کس بی قراره جز توی آغوش گرم محبت تو جایی نداره با تو کار غصه زاره کوک ناقوس دلم ، از من صدا کن خدا نذار بپوسه دلم ، آغوشتو وا کن خدا مثل فانوس دلم شعله شو به پا کن خدا کوک ناقوس دلم ، از من صدا کن خدا نذار بپوسه دلم ، آغوشتو وا کن خدا مثل فانوس دلم شعله شو به پا کن خدا ، ای خدا