وای از اون شبی که صبح نمیشه از اون غمی که می مونه همیشه وای از اون که خیلی دوسش داری اما نمیتونی به روش بیاری وای از این که قدرتو ندونن بیان بگن می مونن و نمونن وای از اون که خیلی دوست داره اما باید بره تنهات بزاره حالو هواتو نه نه،تنهاییاتو نه نه، درد و غماتو نه نمی دونن غم صداتو نه نه،تنهاییاتو نه نه، حال و هواتو نه نمیدونن
وای از اون روزی که میدونی و میخوای بری اما نمی تونی و دیر شده بسته تموم راه ها خسته شدی از خودتو نگاه ها وای از آدما و قصه هاشون وای از عمری که سوزوندی پاشون عادتشونه که تورو برونن وقت خوشی تورو خودی ندونن حالو هواتو نه نه،تنهاییاتو نه نه، درد و غماتو نه نمی دونن غم صداتو نه نه،تنهاییاتو نه نه، حال و هواتو نه نمیدونن