یکی بود یکی نبود یک قصه شکل آواز میخوام برات بخونم از شهر من از اهواز یه کوچه بود یه خونه سقفش پر از ستاره صفای اون خونه رو هیچکی هیچ جا نداره یه کوچه بود یه خونه سقفش پر از ستاره صفای اون خونه رو هیچکی هیچ جا نداره
تو اون خونه یه پسر بچه بازیگوش بود که رفتن و دیدنش یه دنیا آرزوش بود از اون روزا خیلی ساله که دیگه گذشته دل پر از سادگیش هزار دفعه شکسته می پرسه هم از آینه چه شد آن آرزوها که آمد بر سر ما چه کرده این ما با ما
آرزوهای بچگی انگار رسیدنی بود جاده ها پیش روی ما صاف و رسیدنی بود قامت راست من و تو تو پیچ جاده خم شد شادیها رنگ باختن یه هو صحنه صحنه غم شد
می پرسم از آینه چه شدن آرزوها چه آمد بر سر ما چه کرده این ما با ما می پرسم از آینه چه شدن آرزوها چه آمد بر سر ما چه کرده این ما با ما