تو بیا مثل قدیم . بندی از این ترانه شو واسه دل گرمی واژه . بهترین بهانه شو که توی وسعت سینه . درد آواز نخونده است شعله های زده در شعر . لحظه های دل سوزونده است میگن این هوای سنگین . نفس سازمو کشته ولی پنجه های آواز . وقتی با هم باشه . مشته وقتی بی رنگی نقاش . میون این همه رنگه وقتی آواز و ترانه . مرهم دلهای تنگه وقتی که شاعرو کشتن . اونو با ترانه شستن نه با این ترانه هرگز . مرثیه خون نمیخواستن