پرستویی غریب با بالی زخمی نشسته تک و تنها رو درختی ز یارانش جدا و بی خبر شد به چنگ وحشی طوفان سختی ز یارانش جدا و بی خبر شد به چنگ وحشی طوفان سختی پرستو خسته جان و ناتوانه اسیر شب رهه لونه نداره به تن لرزه به دل وحشت گرفته پرستو گم شده ماتم گرفته به تن لرزه به دل وحشت گرفته پرستو گم شده ماتم گرفته
پرستو ناله ی تو ناله ی من مث تو شهر غربت خانه ی من عذاب راه ما باهم یکی هست پرستو دست تقدیر بال ما بست
پرستویی جدا گشته ز یاران منم من مانده سر سرما و باران به ابرای سیاه دل کرده عادت به زخم عشق و تیغ روزگاران
به سنگ حادثه هر روز و هر بار شکسته بالکم صد بار و صد بار به چوب نام دولت گویی جبر قفس شد زندگیم آزادی بگسرد
پرستو ناله ی تو ناله ی من مث تو شهر غربت خانه ی من عذاب راه ما باهم یکی هست پرستو دست تقدیر بال ما بست پرستو دست تقدیر بال ما بست