عشق پروازی اگه رو پر و بال خود نداشتم حالا این زندگی رو کنج قفس با خود نداشتم اگه در وقت پریدن هوای کارمو داشتم حالا افسوس همون روزای دربندو نداشتم
چی بگم چرا پریدم که بمونه؟ چه جوری اینجا رسیدم که بمونه؟ چی بگم چرا پریدم که بمونه؟ چه جوری اینجا رسیدم که بمونه؟
زندگی هرجوری بود چه مهربون بود برای من قصه ی آب روون بود می گذشت با همه خوبی و بدی هاش با همه رفاقتا و نارفیقاش دلی داشتیم واسه خود اگرچه تنها ولی بود عاشقترین عاشق دنیا کی مث امروز و روز غصه و غم داشت؟ این همه مهربونی تو سینه کم داشت؟
چی بگم چرا پریدم که بمونه؟ چه جوری اینجا رسیدم که بمونه؟ چی بگم چرا پریدم که بمونه؟ چه جوری اینجا رسیدم که بمونه؟
