Lyrics of Raaz Abbas Ghaderi
گفتن یک دوست دارم دیدی چه به روز من آورد
تو رو که مهربون بودی به عالم دیگه ای برد
گفتن یک دوست دارم دیدی چه به روز من آورد
آخه تو رو که مهربون بودی به عالم دیگه ای برد
لال بشه این زبونم راز دلمرو گفت به تو
بلا شده به جون من تا مشکلم رو گفت به تو
آخه لال بشه این زبونم راز دلمرو گفت به تو
بلا شده به جون من تا مشکلم رو گفت به تو
تا دیر سلامت می کنم قهر می کنی ناز می کنی
کتاب سوزوندنم و از اول آغاز می کنی
تا دیر سلامت می کنم قهر می کنی ناز می کنی
کتاب سوزوندنم واز اول آغاز می کنی
از اول آغاز می کنی
لال بشه این زبونم راز دلمرو گفت به تو
بلا شده به جون من تا مشکلم رو گفت به تو
آخه لال بشه این زبونم راز دلمرو گفت به تو
بلا شده به جون من تا مشکلم رو گفت به تو
بی خبر از دلم بودی ، ادا و عشوه ای نبود
ناز و کرشمه ای نبود ، ناز و کرشمه ای نبود
لال بشه این زبون من
بهونه گیر نبودی تو چشمون من از اشک و خون
مانند چشمه ای نبود، مانند چشمه ای نبود
لال بشه این زبون من
تا دیر سلامت می کنم قهر می کنی ناز می کنی
کتاب سوزوندنم و از اول آغاز می کنی
تا دیر سلامت می کنم قهر می کنی ناز می کنی
کتاب سوزوندنم و از اول آغاز می کنی
از اول آغاز می کنی
لال بشه این زبونم راز دلمرو گفت به تو
بلا شده به جون من تا مشکلم رو گفت به تو
آخه لال بشه این زبونم راز دلمرو گفت به تو
بلا شده به جون من تا مشکلم رو گفت به تو