Lyrics of sabo by Dariush Dariush
خجالت میکشم از دل اگر دل از تـو بردارم
حرامـم بـاشـد آسایـش اگــر قلبـیبیــازارم
سبـوی کهنه ای دارم بـه میراث از نیـاکانم
نمک پرورده عشقم که سـر از پا نمی دانم
دلشوریده ای دارم نه سر دارم نه سامانی
جهان با زرق و یرق ان شما را باشد ارزانی
مریــد عشـقـمـو دارم,امیـــد عاشـقــی در دل
سپاس ای کاروان سالار رسیدم من به سر منزل
خجالت میکشم از دل اگر دل از تـو بردارم
حرامـم بـاشـد آسایـش اگــر قلبـیبیــازارم
سبو گویای رازی خوش بوَد از آن نصیحت گو
اگـر منـت کشـی منت بکــش از سـاعـد و بـازو
سبــو میـراث مردانـه مینـدازش بـه ویـرانه
تو این گنجینه را هرگز مده در دست بیگانه
مده در دست بیگانه
خجالت میکشم از دل اگر دل از تـو بردارم
حرامـم بـاشـد آسایـش اگــر قلبـیبیــازارم