در این جهان از مهربانی دیگر نمی بینم نشانی عهد تو با ما بود و اکنون می بینمت با دیگرانی دستت به دست دیگری دیدم منو نالان گذشتم عشق تو بر دلدار تو بخشیدم و گریان گذشتم همچون نسیم از بوی تو لرزان و سرگردان گذشتم بر عهد تو خندیدمو گریان گذشتم گفتم تو را با دیده ی تر یکبار دیگر بینم سراپا غافل که اشک حسرت و غم بندد به رخم راه تماشا در این جهان از مهربانی دیگر نمی بینم نشانی عهد تو با ما بود و اکنون می بینمت با دیگرانی آشفته و لرزان و سرافکنده و مجنون چون بید ز بیداد تو لرزیدم و رفتم رفتی و شد از رفتنت فریاد من بر آسمان ها خواهم زدست تو بهم ریزم زمین و آسمان را همچون نسیم از کوی تو لرزان و سرگردان گذشتم برعهد تو خندیدم و گریان گذشتم در این جهان از مهربانی دیگر نمی بینم نشانی