سایه بون دستای تو سقف مهربانی ام کو تو چشای بسته تو آسمان آبی ام کو آسمون زنگ صدامو موندنی کرد قصه های غصه هامو خوندنی کرد در حضور سایه سرد نگاهت غم اومد احساسمو خاکستری کرد تو خزون درد و تنهایی نشتم نگرفتی توی تنهایی تو دستم توی تاریکی به هر ره کوره رفتم ای دریغ از دست همدردی به دستم ای دریغا تو که بودی از برایم قطره اشکی از دو چشم تو نیفتاد آسمون زنگ صدامو موندنی کرد قصه های غصه هامو خوندنی کرد در حضور سایه سرد نگاهت غم اومد احساسمو خاکستری کرد