Lyrics of Shab Alireza Ghorbani
شب سردیست و من، افسرده
راه دوریست و پایی، خسته
تیرگی هست و، چراغی مرده
میکنم تنها از جاده، عبور
دور ماندند زمن، آدم ها
سایه ای از سر دیوار گذشت
غمی افزود مرا بر، غم ها
فکر تاریکی و این ویرانی
بی خبر آمد تا با دل من
قصهها ساز کند پنهانی
نیست رنگی که بگوید با من
اندکی صبر، سحر نزدیک است
هردم این بانگ برآرم از دل
وای این شب، چقدر تاریک است