Lyrics of Sokoote Shekasteh Parvin
یک نفس ای پیک سحری
بر سر کویش کن گذری
گو به فغانم به فغانم به فغانم
ای که به عشقت زنده منم
گفتی از عشقت دم نزنم
من نتوانم ، نتوانم ، نتوانم
من غرق گناهم
تو عذر گناهی
روز و شبم را
تو که بی مهری
تو که ماهی
چه شود گر بِرهای ، ز سیاهی
*****
چون باده به جوشم
در جوش و خروشم
من سر زلفت به دو عالم نفروشم
سر زلفت به دو عالم نفروشم
ای که به عشقت زنده منم
گفتی از عشقت دم نزنم
من نتوانم ، نتوانم ، نتوانم
همه شب بر ماه و پروین نگرم
مگر آید رخسارت در نظرم
چه بگویم ؟ چه بگویم ؟
چه بگویم زین راز ؟
غم این بس
که مرا کس
نبود دمساز
ای که به عشقت زنده منم
گفتی از عشقت دم نزنم
من نتوانم ، نتوانم ، نتوانم