در یکی فریاد زیستن - [ پرواز ِ عصبانی ِ فـّواره ئی که خلاصیش از خک نیست و رهائی را تجربه ئی می کند.] و شکوهِ مردن در فواره فریادی - [زمینت دیوانه آسا با خویش می کشد تا باروری را دستمایه ئی کند؛ که شهیدان و عاصیان یارانند بار آورانند.] ورنه خک از تو باتلاقی خواهد شد چون به گونه جوباران ِ حقیر مرده باشی.