مطربا این پرده زن کان یار ما مست آمدست وان حیات باصفای باوفا مست آمدست
مطربا این پرده زن کان یار ما مست آمدست وان حیات باصفای باوفا مست آمدست گر لباس قهر پوشد چون شرر بشناسمش گر لباس قهر پوشد چون شرر بشناسمش کو بدین شیوه بدین شیوه بدین شیوه بر ما بارها مست آمدست
آن کسی را می‌فریبی کز کمینه حرف او آب و آتش بیخود و خاک و هوا مست آمدست آن کسی را می‌فریبی کز کمینه حرف او آب و آتش بیخود و خاک و هوا مست آمدست عشق بی‌چون بین که جان را چون قدح پر می‌کند روی ساقی بین که خندان از بقا مست آمدست یار ما عشق است و هر کس در جهان یاری گزید کز الست این عشق بی‌ما و شما مست آمدست کز الست این عشق بی‌ما و شما مست آمدست
می‌فریبم مست خود را او تبسم می‌کند می‌فریبم مست خود را او تبسم می‌کند کاین سلیم القلب را بین کاین سلیم القلب را بین کاین سلیم القلب را بین کز کجا مست آمدست کاین سلیم القلب را بین کاین سلیم القلب را بین کاین سلیم القلب را بین کز کجا مست آمدست
مطربا این پرده زن کان یار ما مست آمدست وان حیات باصفای باوفا مست آمدست
