Lyrics of Tasnife Hejran Sina Sarlak
ای بهار دلم
سوی محفل ما
کی شود که بیایی
با نسیم سحر
گویم از غم تو
شرح حال جدایی
تو نهان شده ای به کجا
نفسی رخ خود بگشا
بس کن جور و جفا
مشکن عهد مرا
رحمی کن بهر خدا، روشن کن شب های ما
دل خون شد ز غمت
مفتون شد نگهت
گشتم شیدای کویت، ترسم نبینم رویت