یاد تو آتش به جانم در شبی تیره نشانده روح تنها را به سوی بیشه های غم کشانده آذرخش هر نگاهتآفتابی جاودانه ست در نگاه پر غم تو صد هزاران کهکشان است در غروبی تار و غمگین من اسیر خاطراتم بسته شد چون راه شادی بر دلم راه نجاتم یادش آید این مسافرلحظه ی تلخ جدایی آن سکوت تلخ و سنگینبعد عمری همصدایی این سفر تقدیر ما بود تن به این بودن سپردیم این سفر فصل جدایی هر زمان صد بار مردیم در کنار شب شکفتهچون گلی دیگر سحرگاه کاش این شب هم شود سر تا شوی با من تو همراه