زدیم به خونش سپید بودیم مثل اینکه از نور بودیم سرخ بودیم مرگ و خون ندیدیم ندیدیم بیش از این ناچار بودیم می باریدیم همچون یک درنگ پیدا نکردیم خود را ما که سر مست بودیم از تو کمک می خوا ستیم به تو تنهای هیچ آن هیچ بزرگ به تو شکایت بردیم ولی چیزی جز سیاهی ندیدیم نبوییدیم نخواندیم اشهدان تلاطم اشهدان شراب اشهدان سرابی ته صحرای جواب اشهدان شهود خفه دقیانوس ضَجه ممتد سگ شیخ صنعان در خواب اشهد ان بریدن مُثله کردن خون جسد برهوتی مست تف ضربه خورشید بر آب تا کجا این برهوت خفه رو رج بزنم اشهدانک آبی اشهدانک اب اشهدانک زیبا اشهدانک خال اشهدان منتظرالمالامال اشهدان مرغوب اشهدان خوب اشهدان لک قمری اشهدانک آب پرزدن خسته نباید خواب