Lyrics of Zendegi Masoud Fardmanesh
لحظه می دود تند
دقیقه می رود زود
ساعت میگذرد به سرعت باد
روز عبور می کند سریع
شب می سوزد چون شمع
هفته می آید عجول
ماه تمام می شود آسان سال گذر می کند شتابان
زندگی می دود تند
می دود تند می دود تند
سوار بر موج شتاب به کجا می رود این قافله عمر
به کجا به کجا به کجا
لحظه باید به آرامی پای نسیم باشد
به نرمی پر پروانه
دقیقه باید رنگین کمان لبخند باشد
سوار بر موجی روان
ساعت باید لذت چشیدن سیبی باشد
در زیر نور مهتاب
لذت دیدن سایه و آفتاب
روز باید شوق کودکی باشد
نشسته بر سفره عید
شب باید محرم دیدار دو عاشق باشد
انتظار شیرین دو دست
هفته باید تپش قلب پرستو باشد
مغرور از پروازش در اوج و شادمان از نشستن پرهایش بر کوه
ماه باید به تازگی اولین بوسه باشد
بر لبان دخترکی عاشق
سال باید وسوسه هجرت باشد
به رویایی دور و آغاز سرخط شگفتیها
زندگی باید چرخشی باشد در گرداب اندوه
توقفی باشد در سراب اوهام
گذری باشد از دیوار فریب
پرشی باشد از ارتفاع زشتی
و ایستادن
ایستادن بر پله عرفان
زندگی باید کشف آرزوهای نهان باشد
پی درپی پوست انداختن مدام باورها
زندگی باید بیرون آمدن از پشت دیوار خاطره باشد
گردشی در باغ شادی ها
زندگی باید خوابی باشد بر شانه عشق
و استراحتی در آغوش محبت
سلامی باشد به امید
و نوشتن نامه ای باشد به معشوق
در زیر درختی که بر تن دارد
نقش قلبی را به یادگار
قلبی که می داند
زندگی وسوسه عاشق شدن است
و هجرت به رویایی دور
و سفری بر مدار عشق