میراد دهی ما را مستانه به جمع ما کی اهل دلها خیزید گل افشان آوای طرب خوانه در ره گذرها در ره گذرها آمد بخت رمیده دل آرمیده در دامن افق نشسته سپیده ای زهره نوایی از آن چنگ فریبا صد راز بیان کن تو از عالم بالا امشب تو ای زهره بیا از رخت شام مرا چون سحر کن یک دم به افسانه گری هم چو مرغ سحری نغمه سحر کن ای عشق ای عشق تو نور امیدی شوری حالی تو صبح سفیدی آمد بخت رمیده دل آرمیده در دامن افق نشسته سپیده ای زهره نوایی از آن چنگ فریبا صد راز بیان کن تو از عالم بالا امشب تو ای زهره بیا از رخت شام مرا چون سر کن یک دم به افسانه گری هم چو مرغ سحری نغمه سر کن ای عشق ای عشق تو نور امیدی شوری حالی تو صبح سفیدی میراد دهی ما را مستانه به جمع ما کی اهل دلها خیزید گل افشان آوای طرب خوانه در ره گذرها در ره گذرها ای عشق ای عشق تو نور امیدی شوری حالی تو صبح سفیدی