در امید پروازم به حال خود گریه دارم کاش بودی در کنار احساسم با خودم ، بی خودم ، های های بر خودم رفتی ماندم با خودم غریب و تنهایم التهابیست در وجودم کاش می بودی در کنارم دست در دست هم ، با هم و من با تو بسازیم زندگی فردای هم کاش می بودی در کنارم غریب و تنهایم خسته ام از روزگار بی وفا ، بی وفای می کند با وفای بی وفا روی شانه هایم نگاه خواهم داشت ، روی پیشانیم حک خواهم کرد ساغر گمگشته کوچهای اعقاقی ها را نام لیلی و مجنونهای بی پروارا در غربت دور از وطن