عقربه های بی امان خط می کشن روی زمان میگذره عمر من و تو میریم و می مونه این جهان فرار این دقیقه ها مفهوم این بیهودگی گذاشتی بر جاده ی من نام قشنگ زندگی محکوم به یک تولدیم انگار به بیراهه زدیم یک عمر بی تفاوتیم یک لحظه خوبیم و بدیم همیشه تلخ حقایق این بازی دقایق برای کشتن زمان ثانیه در مسابقه
تقدیم پاره پاره این رسم روزگار عمری اسیر خزون و چند لحظه ای بهاره زندگی یک خیال در ذهن من سوال تو پنجه های تقدیر افسوس شدیم مچاله اگر در اشتباهیم همه غرق گناهیم مسافریم و در سفری کوتاهیم همه در یک زندانیم زندانی زمانیم حلقه ای از یک زنجیر سلسله ی انسانیم
بیا انسان که با تو با تو همیشگی شوم تا که نترسم از مرگ عاشق زندگی شوم اگر تنها یک قطره اما با هم دریاییم من و یونس نداریم هر دومون از طلاییم