شب سرد سفر اما شب تلخ شكستن بود توی چشما چراغ اشک سر راه تو روشن بود
شب سرد سفر اما شب تلخ شكستن بود توی چشما چراغ اشک سر راه تو روشن بود چه طوفانی تو قلبم شد دل ابرا پر از غم شد یهو بارون نم نم شد سفر گفتی نه آسون بود نگات ترسو هراسون بود جدایی دو دلداده برای عاشقا خوابی پریشون بود دلت می گفت به من انگار نگو با من خداحافظ چه تلخه آخرین دیدار بهم گفتن خداحافظ خداحافظ
تو که رفتی گلا پژمرد نشاطم رفت صدا از صوت غمت هرجا مثه سایه منو می برد سفر یعنی شب رفتن نه من با تو نه تو با من تو رفتی چه خو کردم به نالیدن دلت می گفت به من انگار نگو با من خداحافظ چه تلخه آخرین دیدار بهم گفتن خداحافظ خداحافظ