بر آستان جانان سرهای بندگیمی در جان های عاشقان غوغای زندگیمی شور اذانم در گلو مستی جانم در سبو روحم پر از آواز او دیدار یارم آرزو
آمد نشان از بی نشان شب های شیدایی رسید درهای عالم باز شد پایان تنهایی رسید در بادهای بی طرف روحم رها جانم وزان روح از تو می گیرد خبر جان است و می جوید نشان
مست از تو شد جانم مگر بوی گل آواز تو بود بی تابی پنهان من از نغمه ی ساز تو بود دور از تو بارانی مرا تا مرز ویرانی کشید در لحظه های بی کسی عشقت به فریادم رسید
آمد نشان از بی نشان شب های شیدایی رسید درهای عالم باز شد پایان تنهایی رسید در بادهای بی طرف روحم رها جانم وزان روح از تو می گیرد خبر جان است و می جوید نشان
بر آستان جانان گر سر توان نهادند گلبانگ سربلندی بر آسمان توان زد