متن آهنگ آشنایی با تو کار خدا بود بابک رهنما
من و شبهایی که سردو خاموشه
آواره لحظه
چرا از پلک شب تنهایی میباره لحظه
من و دنیایی که هر روز بی نوره
غرقه تبعیده
سزاواره شب تنهایی
انقراضه خورشیده
دست من و بگیر حس من و بفهم
آشنایی با تو کار خدا بود
تا لحظه ای که با من یکی بشی
سایه هر شبم از من جدا بود