در خم زلف تو از اهل جنون شد دل من وندر آن سلسله عمریست که خون شد دل من هم مگر با سر زلف تو چه پیوندی داشت که پریشان شد و از خویش برون شد دل من این همه فتنه مگر زیر سر زلف تو بود که گرفتار بدین سحر و فسون شد دل من به تمنای تو ای کعبه ارباب وفا پیش اهل حرم و دیر زبون شد دل من هم مگر با سر زلف تو چه پیوندی داشت که پریشان شد و از خویش برون شد دل من