خوش به حال خالی که بنشسته به کنج لبهای تو خوش به حال اون کفتری که می پره در هوای تو که در هوایت کشیده پر تا به آسمون برای اون طاق و اون کمون والا جونشو کرده قربون
کاش مرغی بودم تو هوات یا به جای اشک چشمات
کاش مرغی بودم تو هوات یا به جای اشک چشمات
خوش به حال آهو که می گرده دوان در دل کویر اما صد افسوس که پاهای عاشق آهو جان که پاهای عاشق آهو جان گشته بهزلف یارش زنجیر رحمی کن ای آرام جان بر این دل بی آشیان که بی قراره بیا بنشین در کنار من که درمون حال زار من والا حلش به دست یاره
کاش مرغی بودم تو هوات یا به جای اشک چشمات کاش مرغی بودم تو هوات یا به جای اشک چشمات
دل برده ای از دست من ای مهربان قدرش بدان آه ای سیه چشم بی عشق رویت به چشم من هر گلی خاره زمین تاره آسمون تاره دل خیال شکستن داره