جان من ، جان منی نازنینم ، سروسامان منی دین و ایمان منی جان من ، جان منی چَشم ناز تو خمار ، میبری از دلم آرام و قرار همهی دار و ندار ، چَشم ناز تو خمار با من بِهْ از این باش ، مهربان من باش با من بِهْ از این باش ، یار مهربان من باش با من بِهْ از این باش ، مهربان من باش با من بِهْ از این باش ، یار مهربان من باش
قد و بالای شراب ، مده بر زلف پریشان شده تاب ، به دلم رنج و عذاب گل نرگس تن تو ، گل چین چین شده بر دامن تو ، گل نرگس تن تو میکِشم در نفسم بوی تو را ، کس ندارد به جهان روی تو را ، چَشم و ابروی تو را با من بِهْ از این باش ، مهربان من باش با من بِهْ از این باش ، یار مهربان من باش با من بِهْ از این باش ، مهربان من باش با من بِهْ از این باش ، یار مهربان من باش
جان من جان دلم ، بِهْ از این باش که پریشانِ دلم ، بی تو ویرانِ دلم هرچه گویی تو همان ، هرچه خواهی تو بکش خط و نشان ، ای بلای تو به جان میکِشم در نفسم بوی تو را ، کس ندارد به جهان روی تو را ، چَشم و ابروی تو را با من بِهْ از این باش ، مهربان من باش با من بِهْ از این باش ، یار مهربان من باش با من بِهْ از این باش ، مهربان من باش با من بِهْ از این باش ، یار مهربان من باش