متن آهنگ بانوی عشق علیرضا افتخاری
با بازوانی از صبح
با گیسوانی از شب
بردی به شهر رویا
دلم را
بانوی عشق و تمکین
رویای خوب و شیرین
ای آرزوی دیرین
دست تو می سپارم
در کوچه های فردا
دلم را
زخمی شده به شوقت صدایم
ابری شده به یادت هوایم
بغضی شکسته دارم
با کوله باری از عشق به بویت
تا قله هایی از مهر
به سویت پیوسته ره سپارم
یک سینه شوق و شوری
یک پنجره سُروری
یک آینه حضوری
دست که می سپاری
دست چه کس خدا را دلم را