تو دوری و من ناگزیر، با یاد تو سر می کنم - ناباورانه دوریو، دور از تو باور می کنم دور از تو باور می کنم، تنهایی از من دور نیست - محکوم بیداری شدم، اینجا که حتی نور نیست تو دوری و امروز من، با یاد دیروزم گذشت - امروز باور می کنم، دیروز رفت و برنگشت
من ناگزیر بودنم، جایی که شکل رفتنه - دور از تو باور می کنم، دوریت پایان منه نزدیک تنهایی نبود، جایی که از من رد شدی - جایی که جاری بودم و، روی غرورم سد شدی تو دوری و امروز من، با یاد دیروزم گذشت - امروز باور می کنم، دیروز رفت و برنگشت