آمد بت میخانه تا خانه برد ما را پر کرده کمان خود آرام زند ما را صد نکته دراندازد صد دام و دغل سازد صد نرد عجب بازد تا خوش بخورد ما را ای شیخ نمیبینی این گوهر شیخی را این شعشعهی ما را این جاه و جلالت را ای خواجه نمیبینی این روز قیامت را این یوسف خوبی را این خوش قد و قامت را آمد بت میخانه تا خانه برد ما را پر کرده کمان خود آرام زند ما را
... ای خوشدل و خوشدامن دی.انه تویی یا من درکش قدحی با من بگذار ملامت را خاموش که خاموشی بهتر ز عسل نوشی خاموش که خاموشی بهتر ز عسل نوشی خاموش که خاموشی بهتر ز عسل نوشی