اول باید یه قفس کشید با در باز بعد باید یه چیز خوشگل کشید یه چیز ساده, یه چیز ملوس , یه چیز به درد خور واسه پرنده
بعد باید پرده رو برد گذاشت پای درخت پای باغی , بیشه ای , جنگلی , چیزی اُ پشت درخت قایم شد بی هیچ صدا در آوردنی بی جُم خوردنی
گاه پرنده زود میاد اما ممکنم هس سال های سال بگذره تا تصمیمشو بگییره نباید سَر خورد باید حوصله کرد و اگر لازم باشه باید سال های دراز صبر نشون داد دیر و زود اومدن پرنده دخلی به خوب و بد پرده نداره
وقتی پرنده اومد البته اگه بیاد ! باید نفس و تو سینه حبس کرد سرِ صبر گذاشت پرنده بره تو قفسو اون تو که رفت در قفسو آروم با نوک قلم بستو بعدش میله های قفسو از دم , دونه به دونه , پاک کرد و خیلی ام مواضب بود که قلمو به هیچ کدوم از پرای پرنده نگیره بعدم باید درختو کشید و خوشگلترین شاخشو واسه پرنده انتخاب کرد باید سبزه ی برگا و خنکی باد و غبار آفتاب و هیاهوی جونورای علف تو هُرم تابستونو هم کشید و اون وقت باید حوصله کرد پرنده تصمیم به خوندن بگیره