متن آهنگ بشنو از نی بابک رادمنش
بشنو از نی چون حکایت میکند
از جدایی ها شکایت میکند
کز نیستان تا مرا ببریدهاند
از نفیرم مرد و زن نالیدهاند
آتشست این بانگ نای و نیست باد
هر که این آتش ندارد نیست باد
هرکسی از ظن خود شد یار من
از درون من نجست اسرار من
هر کسی کو دور ماند از اصل خویش
باز جوید روزگار وصل خویش