بعد از تو می دانستم ، گل ها نمی میرند بعد از تو می دانستم ، دل ها نمی گیرند بعد از تو گل افسرد ، شادی ز دل ها رفت هستی فسرد و ، کوه و دریا مُرد
بعد از تو شادی نیست ، پژمرده چون من کیست در چشم دل افسونِ رویام
* * * * *
باقی نمانده برجان ، جز شراب ناکامی گرمی نمانده به تن ، جز شرار بدنامی دست زمانه دگر ، دستی نمی گیرد عشقی بمیرد اگر ، هستی نمی میرد
بعد از تو گل افسرد ، شادی ز دل ها رفت هستی فسرد و ، کوه و دریا مُرد
بعد از تو شادی نیست ، پژمرده چون من کیست در چشم دل افسونِ رویام
* * * * *
با لحظه ها طی می کنم ، ایّام این ناباوری را ناباوری را ، ناباوری را بر سایه ام وا می گذارم ، زحمت این داوری را این داوری را ، این داوری را
وقتی محبت کم ، رفاقت کم ، صداقت کم تو می یابی وقت تولّد غم ، جهانت غم ، به وقت خنده هم جز غم نمی یابی وقتی محبت کم ، رفاقت کم ، صداقت کم تو می یابی وقت تولّد غم ، جهانت غم ، به وقت خنده هم جز غم نمی یابی
* * * * *
بعد از تو می دانستم ، گل ها نمی میرند بعد از تو می دانستم ، دل ها نمی گیرند بعد از تو گل افسرد ، شادی ز دل ها رفت هستی فسرد و ، کوه و دریا مُرد
بعد از تو شادی نیست ، پژمرده چون من کیست در چشم دل افسونِ رویام