درخت دوستی بنشان که کام دل به بار آرد نهال دشمنی برکن که رنج بی شمار آرد
بهار آمد بهار آمد به دشت و صحرا گل به بار آمد به دشت و صحرا گل به بار آمد نسیم خوش عطر سبزه زار به هر شهر و دیار آمد
بهار آمد بهار آمد به دشت و صحرا گل به بار آمد به دشت و صحرا گل به بار آمد
در این فصل جان فزا ای دل ناله کمتر کن در وادی عرفان عشقو باور کن طراوت بین در شکوفه ها شبنم گل ها با نم نم باران یاد یاور کن
بهار آمد بهار آمد به دشت و صحرا گل به بار آمد به دشت و صحرا گل به بار آمد
گل و گلشن جلوه ها دارد به دل شوق زندگی آرد عطر گل پیچیده در باغ و بستان ها بلبل به چمن غزل خوان شد که هنگام عهد و پیمان شد بلبل به چمن غزل خوان شد که هنگام عهد و پیمان شد
بهار آمد بهار آمد به دشت و صحرا گل به بار آمد به دشت و صحرا گل به بار آمد
سوی محبوبش عاشق عمری در انتظار آمد به سوی گل بلبل دلداده بیقرار آمد
بهار آمد بهار آمد به دشت و صحرا گل به بار آمد به دشت و صحرا گل به بار آمد
