متن آهنگ تصنیف از من چرا رنجیده ای علیرضا افتخاری
ای ماه عالم سوز من، از من چرا رنجیده ای؟ ای شمع شب افروز من از من چرا رنجیده ای؟
یک شب تو را مهمان کنم، تا جان و دل قربان کنم جام تو در چشمان کنم از من چرا رنجیده ای؟
ای جان من جانان من ، بر من نگر سلطان من یک شب بیا مهمان من از من چرا رنجیده ای؟
من عاشق زار توام ، از جان وفادار توام تا زنده ام یار توام از من چرا رنجیده ای؟
من عاشق دیوانه ام ، کاندر جهان افسانه ام تو شمع و من پروانه ام از من چرا رنجیده ای؟
رنجیده ای رنجیده ای ، از من گنه چه دیده ای دایم گنه بخشیده ای جانم چرا رنجیده ای؟
بنگرزعشقت چون شدم سرگشته و مجنون شدم چون لاله پرخون شدم از من چرا رنجیده ای؟
گر من بمیرم از غمت ، خونم فتد بر گردنت فردا بگیرد دامنت جانم چرا رنجیده ای؟
جانم چرا رنجیده ای؟ عمرم چرا رنجیده ای؟ جانم چرا رنجیده ای؟ از من چرا رنجیده ای؟