ای که بر انداختی صحبت اهل وفا مجلس صاحب دلان بی تو ندارد صفا حال دل ریش ما پیش تو پوشیده نیست واقفه رازیوری فارغی از حال ما در قدح بیدلان زهر غمت نوش نای در نظر عاشقان خاک رهت طوطیا کوی خرابات نیست منزل اهل فلاح شاهدو می ازکجا گوشه نشین از کجا عاشق دیوانه ام خدا ساکن میخانه ام حبیب از همه بیگانه ام تا تو شدی آشنا [