هنگام می و فصل گل و گشت و چمن شد در باغ بهاری تهی از زاغ و زغن شد از ابر کرم خطه ری رشک ختن شد دلتنگ چو من مرغ قفس بهر وطن شد چه كجرفتاری ای چرخ چه بد كرداری ای چرخ سر كین داری ای چرخ نه دین داری، نه آیین داریای چرخ . . از خونجوانانوطن لالهدمیده از ماتمسروقدشان، سرو خمیده در سایهگل بلبل از این غصهخزیده گل نیز چو من در غمشان جامه دریده چه كجرفتاری ای چرخ چه بد كرداری ای چرخ سر كین داری ای چرخ نه دین داری، نه آیین داریای چرخ . . از اشك همهرویزمینزیروزبر كن مشتیگرت از خاكوطنهستبسر كن غیرت كنو اندیشهایام بتر كن اندر جلو تیر عدو، سینه سپر كن چه كجرفتاری ای چرخ چه بد كرداری ای چرخ سر كین داری ای چرخ نه دین داری، نه آیین داریای چرخ