تـو هـمونی کـه یـه روز ، مــن تو رو خواسـتم از خـدا اونـکه دنـبالش می گـشـتم، هـمـیــشه تـو قـــصـه ها تـو همون هستی که من ، تـو خواب و رویــا می دیـدم خــودم و بــدون تــو ، هــمـیـشه تــنــها می دیـدم
اون تویی که روز و شب،من و با خودت به رویا می بری تـوی دنـیا واسـه من، اون تـویی کـه از همه عـزیزتری
تـو هـمون روحی که تـو جسم مـنی تـو شــبـیه مـــن و هـم اسـم مـنی تـو هـمـیـشه از دلــم بــا خــبـری حـتی از من به خودم ، خودی تری
تـو هـمونی که می خوام ،جـز تـو چیزی نمی خوام مـی رسـم کــنـار تــو ، بـــه هـــمـه آرزوهـــام