متن آهنگ تکنوازی حمید حامی
مث تکنوازیه ساز یه آهنگ می مونی
که تو نیمه های شب از یه دل تنگ میخونی
مث اون زخمه میمونی که میشینه روی ساز
یه ترانه توی هر لحظه به تو داره نیاز
خود عشقی که ترانه از نگات جون میگیره
وقتی اسم تو میاد شعر بوی بارون میگیره
مث یک صدای خوش رو لب آواز میشینی
تو ترنمو تو ذهن باغ و جنگل میبینی
گاهی مثل یه رباعی گاهی یه قصیده ای
مثل یک نغمه ی آشنای شب شنیده ای
تو یه انگیزه نابی واسه یه ترانه ساز
مثل ابهام و سوالی گاهی وقتا مث راز
تو همون مصرع آخر توی شعر شاعری
تو یه تصویر خیالی تو یه حس حاضری