متن آهنگ جبر جغرافیا محسن نامجو
یک روز از خواب پا می شی می بینی رفتی به باد
هیچ کس دور و برت نیست همه رو بردی ز یاد
چند تا موی دیگه ات سپید شد ای مرد بی اساس
جشن تولد تو باز مجلس عزاس بریدی از اساس
قوز پشتت بیشتر شد شونه هات افتاده تر
پیرامونت رو ببین با دقت می سوزن خشک و تر
اینکه زاده آسیایی و می گن جبر جغرافیایی
اینکه لنگ در هوایی و صبحونت شده سیگار و چایی
ای عرش کبریایی چیه پس تو سرت
کی با ما راه میایی جون مادرت
اینکه زاده آسیایی و می گن جبر جغرافیایی
اینکه لنگ در هوایی و صبحونت شده سیگار و چای
ای عرش کبریایی چیه پس تو سرت
کی با ما راه میایی جون مادرت