ای که تو شوق صدامی توی اوج یک ترانه از همین حادثه رج خورد خاطرات عاشقانه بعد از این حادثه هرشب توی اوج قصه بودم خط به خط می سوختم اما قصه رو از نو می خوندم تو می دونستی همیشه بودنت قافیه سازه من نفهمیدم دلم خواست خودشو به تو ببازه تو نفهمیدی که بی تو دل عاشق پر درده من می دونستم نباشی نفسم همیشه سرده کاش میشد تو باشی و تکیه بدی به واژه هام یه ترانه باشی و بشینی تو رنگ صدام کاش میشد باشی و غوغایی برام به پا کنی با نگاه عاشقانه ت خودتو رها کنی
حالا مثل یه خطم به موازات بهاره خطی از باره ی گیتار تا سرانگشت ترانه کاش میشد تو باشی و تکیه بدی به واژه هام یه ترانه باشی و بشینی تو رنگ صدام کاش میشد باشی و غوغایی برام به پا کنی با نگاه عاشقانه ت خودتو رها کنی