متن آهنگ حق حق زنم هو هو کنم داود آزاد
تا روی دل آنسو کنم
هردم به کویش رو کنم
با درد عشقش خو کنم
چون مرغ حق کوکو کنم
حق حق زنم هوهو کنم
تا ما و من را او کنم
من جام می او باده ام
من نای?او نایی دم
ذاتش وجود و من عدم
من حادثم او از قدم
من عابدم معبود او
من ساجدم مسجود او
من قاصدم مقصود او
من از نمودم بود او
من خارم او یک شاخ گل
من جزئم او هستی کل
من ساغر او ساقی مل
او ساز امکان من دهل
من رهنمودی بی خبر
او شاهراه و راهبر
من طایری بی بال و پر
او آسمان بحر و بر
من ذره او دنیای من
من قطره او دریای من
من بنده او مولای من
من لایم او الای من
من طالب و مطلوب او
من راغب و مرغوب او
من عاشق و محبوب او
من مست و شهر آشوب او
صیدم من و صیاد او
من بنده ام آزاد او
ویران منم آباد او
مجنون منم فرهاد او
خمخانه او پیمانه من
افسونگر او افسانه من
هوشیار او دیوانه من
شمع است او پروانه من
من بی دل و دلدار من
سربازم او سردار من
غمگین من او غمخوار من
من بی کس و او یار من
من تیره روزی بینوا
او مهرتابان هدی
من ذره ای روشن نما
او نوربخش ماسوا
حق حق زنم هوهو کنم
تا ما و من را او کنم