نلی ، ابی ، سلی : دل به سودای تو بستیم خدا می داند وز مه و مهر گسستیم خدا می داند خدا می داند ( خدا می داند )
سلی : ستم عشق تو هر چند کشیدیم به جان ستم عشق تو هر چند کشیدیم به جان ز آرزویت ننشستیم خدا می داند
نلی ، ابی ، سلی : آرزومند تو هستیم خدا می داند ( خدا می داند )
ابی : با غم عشق تو عهدی که ببستیم نخست با غم عشق تو عهدی که ببستیم نخست بر همانیم که بستیم خدا می داند
نلی ، ابی ، سلی : آرزومند تو هستیم خدا می داند ( خدا می داند )
نلی : به امیدی که گشاید به وصال تو دری به امیدی که گشاید به وصال تو دری درِدل بر همه بستیم خدا می داند
نلی ، ابی ، سلی : آرزومند تو هستیم خدا می داند ( خدا می داند )
ابی : دیده پرخون و دل آتشکده و جان بر کف دیده پرخون و دل آتشکده و جان بر کف روز و شب جز تو نجستیم خدا می داند
نلی ، ابی ، سلی : آرزومند تو هستیم خدا می داند ( خدا می داند )
دل به سودای تو بستیم خدا می داند وز مه و مهر گسستیم خدا می داند خدا می داند سلی : خدا می داند ابی : می داند سلی : می داند نلی : می داند نلی ، ابی ، سلی : خدا می داند