[ویگن] نازت کشیدم دیدم سرانجام کشیدی دست از افسون و دلآزاری قدم نهادم به خانه تو که راز دل تو را گویم کنم از تو خواستگاری
[بهشته] از شکوِه بگذر من بیگناهم گرت چندی بیازردم پشیمانم اکنون که بر تو افتد نگاهم تو را بینم اسیرِ عشق این سِر از چشمِ تو خوانم
[بهشته] خوب حرف بزن توضیح بده از تمول از سرمایه
[ویگن] سرمایه من باشد دلِ من دارم دلی چون آیینه روشن
[بهشته] بگو چه باشد اندیشه تو آگه نباشم از پیشه تو [ویگن] تو میدانی عاشقم بود عشقت پیشهام نباشد جز عشق تو به گیتی اندیشهام
[بهشته] بگو جز عشق و وفا سخنهای دیگری بگو از سیم و زَرَت نشان و انگشتری [ویگن] مخواه از من مکنت چندان جای این هدیهها در رهت بخشم سر و جان
[بهشته] خونه شخصی داری؟ [ویگن] خونه دلم مال توست [بهشته] اتومبیل سواری؟ [ویگن] اوه تو باید به روی چشمم بشینی [بهشته] مقام؟ [ویگن] مقام امن و میِ بیغش و رفیقِ شفیق گرت مدام میسر شود زهی توفیق [بهشته] مهریه چی؟ [ویگن] یک سیر نبات
[بهشته] مهرت اگر چه بر دل نشسته نمیخواهم که عمری بینوا مانم با دست خالی با چشم بسته چگونه پا نهم در ره خدایا نمیتوانم [ویگن] غافل ز گنج عشق و جوانی مشو ای جان که در پایت گهر ریزم مستم ز عشقت آنسان که دانی اگر از من تو جان خواهی ز عشقت نمیگریزم
[بهشته] من هم ز عشقت نمیگریزم عشق و محبت باشد جهیزم [ویگن] دگر چه گویم از نسیه و نقد این گفتگوها باشد سر عقد
[بهشته] اصلا میدونی چیه؟ من جز محبت از تو چیزی نمیخوام [ویگن] حالا که اینطور شد بذار منم بهت بگم که از تمول بیبهره نیستم فقط میخواستم ببینم نظر تو چیه
[ویگن] چو دارم اکنون یقین که بر من دل بستهای سخن میگویم درست تو خوبی وارستهای مخور غم از بهرِ مال مرا باشد سیم و زر بریزم در پای تو چه خواهی جز این دگر
[ویگن و بهشته] ز مهرت باشد دل روشن با توام با توام تا بود جان در تن من