متن آهنگ دارم غم جانکاهی بنان
دارم غمِ جانکاهی ، شب های سیاهی ،
دور از رخِ ماهی
نه یار و نه همراهی ، جز قطره ی شاکی
جز شعله ی آهی
با سوزِ محبت چه کند دل
جه کند دل
با آتش حسرت چه کند دل
چه کند دل
می سوزم و می نالم ، با حال تباهی
نابرده نصیبی ، ناکرده گناهی
ای راحت جان ، چاره ی من کن ،
به پیامی ، به نگاهی
ز غم جان آمد بر لب ،
بر دلِ زارم ای شب تو گواهی
نه یار و نه همراهی
جز قطره ی اشکی
جز شعله ی آهی