در دوردست، آتشی اما نه دودناک در ساحل ِ شکفتهی ِ دریای ِ سرد ِ شب پُرشعله میفروزد.
آیا چه اتفاق؟ کاخیست سربلند که میسوزد؟ یا خرمنیکه مانده ز کینه در آتش ِ نفاق ــ؟
□
هیچ اتفاق نیست!
در دوردست، آتشی اما نه دودناک در ساحل ِ شکفتهی ِ شب شعله میزند; وینجا، کنار ِ ما، شب ِ هول است در کام ِ خویش گرم وز قصه باخبر. او را لجاجتیست که، با هرچه پیش ِ دست، روی ِ سیاه را سازد سیاهتر.
□
آری! در این کنار هیچ اتفاق نیست:
در دوردست آتشی اما نه دودناک، وینجای دودی از اثر ِ یک چراغ نیست!